علم حقوق ، دانشی است که به تحلیل قواعد حقوقی و سیر تحوّل آنها میپردازد. حقوق، از مهم ترین شاخههای علوم اجتماعی است که به مطالعه قواعد حاکم بر روابط میان اشخاص (حقیقی و حقوقی) در عرصه جامعه میپردازد. چرا افراد یک جامعه به مطالعه کتاب های حقوقی تشویق می شوند؟ چون در هر نظام و جامعه ای حقوقی برای تأمین سعادت اجتماعی و فردی انسان و جلوگیری از هرگونه تجاوز و تعارض، امتیازها و قدرتهای قانونی مشخصی وضع میشود که به هر یک از آن ها اصطلاحاً «حق» میگویند و مجموع آن ها را حقوق مینامند. از مثال های این حق ها می توان به حق حیات، حق مالکیت، حق زوجیت، حق والدین، حق کودک اشاره کرد. کتاب های حقوقی که برای عموم افراد جامعه تألیف و چاپ می شوند مجموعهی مقررات حاکم بر روابط اجتماعی انسان ها را شرح می دهند. اگر دقیق تر بخواهیم توضیح دهیم کتاب های حقوقی، مجموعهی بایدها و نبایدهایی هستند که اعضای یک جامعه ملزم به رعایت آنها میباشند و دولت ضمانت اجرای آنها را بر عهده دارد.
در کتاب های حقوقی به افراد یک جامعه در رابطه با مقررات الزامآور اجتماعی، کیفیت دادرسی و حداکثر، چگونگی وضع این قوانین، آگاهی داده می شود.
کتاب های حقوقی برای اینکه خواننده را نسبت به ابعاد مختلف علم حقوق آشنا کنند و بر جذابیت های کتاب اضافه کنند از رابطه علم حقوق با دیگر علوم اجتماعی مانند علوم انسانی، علوم طبیعی و ریاضی صحبت می کنند.
از جهتی دیگر کتاب های حقوقی از رابطه تنگاتنگ علم حقوق با اسلام و احکام شریعت اسلام صحبت می کنند و یادآور می شوند که احکام شریعت اسلام چون وحیانی هستند علوم انسانی و علوم های طبیعی و … تأثیری زیادی بر برخی حق ها ندارند.
با توجه به تعاریف بالا متوجه شدید که علم حقوق تمام ابعاد زندگی انسان ها را تحت تأثیر قرار می دهد و در وضع قوانین و تعیین حق و حقوق افراد جامعه تأثیر می گذارد، از آنجا که زندگی فردی و اجتماعی افراد یک جامعه دارای وجه های متفاوتی است پس کتاب های حقوق نیز دارای موضوعات و تقسیم بندی های مختلفی هستند که در ادامه به معرفی این تقسیمات می پردازیم.
انواع طبقه بندی های کتاب های حقوق:
قواعد و قوانین حقوقی در عرصه های گوناگون حیات اجتماعی انسان حضور دارند و هر کدام دارای حجم و پیچیدگی بالایی هستند. پرداختن به تمامی این جنبه ها و عرصه در یک کتاب مسلماً کار دشواری است به همین حقوقدانان برای کتاب های حقوق تقسیم بندی های را در نظر گرفته اند که هر کدام از این تقسیم بندی ها دارای زیر شاخه های مختلفی است.
بنیادیترین تقسیم بندی کتاب های حقوقی، بر مبنای موضوع، به دو شاخه بزرگ، «حقوق عمومی» و «حقوق خصوصی»، تقسیم شده و بر اساس قلمرو قاعده حقوقی و ارتباط آن فقط با یک یا چند «دولت ـ کشور»، به دو شاخه «حقوق ملی» (داخلی) و «حقوق بین الملل» (خارجی) تقسیم گردیده است.
در کتاب های حقوق عمومی راجع به قواعد حاکم بر دولت و سازمان های وابسته به آن با مردم صحبت می شود. حقوق عمومی خود شامل زیر شاخه های: حقوق اساسی – حقوق اداری – حقوق اقتصادی – حقوق انرژی – حقوق نفت و گاز – حقوق محیط زیست – حقوق کار – حقوق مصرفکننده، می شود.
در کتاب های حقوق خصوصی در رابطه با قواعد حاکم بر روابط مردم با یکدیگر صحبت می شود. زیر شاخه های کتاب های حقوق خصوصی شامل حقوق مدنی، حقوق تجارت، حقوق دریایی و حقوق بین الملل خصوصی – حقوق اموال – حقوق قراردادها – حقوق احوال شخصیه – حقوق شرکتها – حقوق ورشکستگی – حقوق مالکیت فکری می باشد.
در کتاب های حقوق ملی (داخلی) راجع به مجموعه قواعد حاکم بر روابط حقوقیِ اشخاص در چهار چوب مقرراتِ یک دولت معین صحبت می شود (مانند روابط اَتباع یک دولت با یکدیگر و با حکومت و روابط حکومت با مردم و روابط سازمانها و نهادهای حکومتی با یکدیگر).
در کتاب های حقوق بین الملل راجع به قواعد روابط دولتها، اتباع دولتها و سازمانهای بین المللی را صحبت شده و زیر شاخه های حقوق بین الملل شامل : حقوق بینالملل عمومی – حقوق بینالملل خصوصی – حقوق اقتصادی بینالمللی – حقوق تجارت بینالملل – حقوق بینالملل محیط زیست – حقوق بشر، می باشد.
حقوق کیفری یکی از مهم ترین شاخه های علوم حقوقی است که برخی از حقوقدانان آن را زیر شاخه حقوق عمومی می دانند. مطالعه کتاب های حقوق کیفری اطلاعاتی راجع به بررسی حمایتهای دولت از حقوق افراد و ارزشهای جامعه را به خواننده می دهد. آگاهی و مطالعه کتاب های حقوق کیفری آگاهی افراد را درباره اجبارهای جامعه بالا برده و این اجبار ها ارزش های افراد جامعه را بالا می برد. از زیر شاخه های حقوق کیفری می توان به حقوق جزای عمومی – حقوق جزای اختصاصی – حقوق جزای بینالملل – آیین دادرسی کیفری – جرمشناسی، اشاره کرد.
مزیت مطالعه کتاب های حقوق
همان طور که در بالا توضیح داده شد علم حقوق تمامی ابعاد زندگی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد. علم حقوق به افراد یک جامعه می گوید چه کاری درست است و چه کاری غلط و هر کدام چه جزایی را به همراه دارد. مسلماً یک شخص که در جامعه زندگی می کند باید راجع به این باید ها و نباید ها اطلاعات و آگاهی کافی داشته باشد.
از مهمترین مزیت های مطالعه کتاب های حقوقی می توان به این نکته اشاره کرد که اختلاف در بین افراد اجتناب ناپذیر است و افراد با اطلاع از قوانین حقوقی می توانند این اختلافات را حل و فصل کرده و از بروز یک واقعه یا اتفاق جلوگیری کنند. به بیان ساده تر مطالعه کتاب های حقوقی امکان مذاکره را بین افراد بالا می برد.
از دیگر مزیت های مطالعه کتاب های حقوقی می توان به این نکته اشاره کرد که افرادی که درباره حقوق خود اطلاعات و آگاهی بالایی دارند به ندرت در معرض کلاهبرداری قرار می گیرند. با افزایش آگاهی جامعه به واسطه کتاب های حقوقی میزان جرم و پرونده های قضایی کاهش پیدا می کند. برای اینکه موضوع ساده تر شود مثال هایی را بیان می کنیم: اولین نکات حقوقی مهم که افراد یک جامعه باید بدانید در رابطه با دست نوشته ها هستند. اسناد و دست نوشته های عادی قابلانکار و تردید هستند؛ لذا برای انجام معاملات و تنظیم سند، در مرحله اثبات اصالت، بسیار خطا پذیرند. با توجه به اینکه موارد بسیاری از این گونه نوشته ها، جعل می شود، اثبات اصالت نوشته عادی توسط کارشناسان بسیار مشکل است. لازم است افراد از دست نوشته اجتناب کنند و جایی که دسترسی به دفاتر اسناد رسمی نباشد، در تنظیم سند عادی حتماً دو نفر شاهد بگیرند.
از دیگر مزیت های مطالعه کتاب های حقوقی می توان به این نکته اشاره کرد که افراد یک جامعه از حق ها و حقوق خود و دیگران آگاه بوده و به جایگاه و حقوق دیگران احترام می گذارند. احترام به حقوق دیگران از اختلافات و دعواها جلوگیری کرده و فضای امنیت و آرامش را در سطح جامعه افزایش می دهد.
رابطه کتاب های حقوقی و قانون
به طور کلی و یک کلام کتاب های حقوقی، قانون های حاکم بر یک جامعه را به افراد آموزش می دهد. قوانین به این معنی هستند که افراد یک جامعه برای حفظ اجتماع خود قواعدی را برای افراد و روابطشان وضع می کنند. هدف اصلی از ایجاد قانون در جامعه ایجاد نظم برای زندگی بهتر است. این جمله با مزیت مطالعه کتاب های حقوقی مطابقت دارد که هرچه افراد آگاهیشان از قوانین حقوقی بیشتر باشد آرامش و امنیت جامعه افزایش می یابد. جوامع با وضع قوانین و حقوق افراد به دنبال اجرای عدالت در سطح جامعه هستند.
حقوق دانان معتقدند که مهمترین عوامل تألیف کتاب های حقوق را می توان بدین گونه بیان کرد :
عوامل اقتصادی : قانون گذار باید عوامل اقتصادی جامعه را بشناسد و در قانون گذاری تأثیر دهد .